˙·٠•●♥عاشقان ظهور ♥●•٠·˙
8 / 1برچسب:ایام فاطمیه,شعر شهادت,شعر زیبا,شعر ایام فاطمیه,فاطمه, غم ,کسی,بجز,رهین,پهلو,همسر,بیزارم,عیادت,کارتپستا مذهبی,کارتپستال فاطمه (س),کارتپستا شهادت,شعر مذهبی,مذهبی ,متن متحرک مذهبی,متن متحرک شهادت, :: 18:42 :: نويسنده : وحید
چه غم گر هر کسی از من بجز غم رو بگرداند مبادا از سرم رو کاسهی زانو بگرداند رهین منّت دردم که بنشسته به پهلویم به بستر، او مرا زین سوی، بر آن سو بگرداند نگاه شوهر تنهای من این راز میگوید که دیده؛ همسری از همسر خود رو بگرداند ز بس بیزارم از دشمن عیادت چون کند از من کمک از فضّه گیرم تا رخم از او بگرداند دلم را مژده دادم تا اجل آید به امدادم کجا بیمار رو، از کاسهی دارو بگرداند پرستاری ندارم بر سر بالین بیماری مگر آهم ازین پهلو به آن پهلو بگرداند فدایی علی هستم پی حفظش دلم خواهد اجل دست مرا گیرد به دور او بگرداند شاعر: علی انسانی
اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :
6 / 1برچسب:ایام فاطمیه,اب و نان,حیدر,کار,جارو,عزیز ,دل,کاسه,شرم,رنگ,چهره,ایینه,شعر مذهبی,شعر,شعر شهادت,شهادت فاطمه(س),متن متحرک,متن متحرک شهادت,متن متحرک شهادت فاطمه (س),کارتپستا مذهبی,کارتپستال شهادت فاطمه(س),کارتپستال, :: 12:49 :: نويسنده : وحید
حیدر که هست پس تو چرا کار می کنی جارو مکش که سرفه امانت نمی دهد نانی بخور، عزیز دلم آب رفته ای این کاسه های آب، توانت نمی دهد دنبال رنگ چهره در آیینه ات مباش آیینه شرم کرده نشانت نمی دهد تابوت قوس دار و عجیبی که ساختم شرحی زحجم جسم کمانت نمی دهد دستاس!دست فاطمه ام پینه بسته است از خواهش من است تکانت نمی دهد سروده وحید قاسمی
اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :
1 / 1برچسب:دوراهی,خدایا,نسیمی,مجکم,راه,زندگی,عکسهای مذهبی,عکس مذهبی,مذهبی,کارتپستا مذهبی,کارتپستال,شعر مذهبی,گفتگو با خدا ,نسیم کج, :: 14:53 :: نويسنده : وحید
اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :
درباره وبلاگ گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو گفتا که من شب و روز در انتظار یارم گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی گفتا به چشم محرم همواره آشکارم گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم موضوعات آخرین مطالب پيوندها نويسندگان
|
||
|